خدایا
.
مرا چه طعمی افریدی
.
که همه زود از من سیر میشوند
خدایا
.
مرا چه طعمی افریدی
.
که همه زود از من سیر میشوند
طـَعــم ایــن روزهــای زندگـــی ام
مثلِ قــهـــوه ی تلـــخــی شــده
که هیــچــکــس
حــاضــر به خـــوردنــش نیستــ
امــّا مــن تــمام آن فـنـجــان را ســـر می کـشم !
شـــاید
عکـس چـشمـانتــ تــه فــنجـــان بـــاشــد ...
یک بار خواب ِ دیدن تو ... به تمام عمر می ارزد پس نگو
نگو که رویای دور از دسترس، خوش نیست
قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است ولی دل دریاست
تاب و توانش بیش از اینهاست، دوستت دارم و تاوان آن هر چه باشد، باشد
اسارت اثــر بَخــــشی ست
دام چشـــمانت
آزادی را
می بوسَــم وُ
میـــگذارم کنــار ...
هنوز هم بوی خاک را دوست دارم ...
و هنوز هم دلم کودکی ست عاشق بازی با خاک
نگران نباش ...
حال دلم خوب است ...
فقط گاهی بهانه ی خاطراتی را میگیرد که با دستانم خاکشان میکنم
زیر انبوهی از گریه ...
گریه هایی که بویشان را دوست ندارم ...
فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من
به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد
– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
گذشته در چشمانم مانده است
عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است
چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی
صبور میمانم و بی تفاوت می گذرم
که نفهمی هنوز هم دوستت دارم
– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته
آسمان پر باران چشم هایم
بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه
بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد
وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟
– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
نمیشه که تو باشی من و من عاشقت نباشیم
فاصله را معنا کن با کتابی که زبانش آمدن است …
دست بر دیوار سیمانی بکش لمس قلب من به همین آسانی است …
بیراهه ای که به کوچه ی عشق می رسید اشتباه نبود راه را اشتباه آمده بودم پشیمان نیستم!
راهنما شده ام ….
– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد زا این سرسخت باشد
تصمیم دارد با خودش ،با کم بسازد
تصمیم دارد هم بسوزد ،هم بسازد
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
نخواست او به من خسته بی گمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه میکنی اگر او راکه خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد
رها کند برود از دلت جدا باشد
به آنکه دوست ترش داشته به آن برسد
رها کنی بروند تا دوتا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
گلایه ای نکنی ، بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که نه…!!نفرین نمیکنم که مباد
به او که عاشق او بوده ام زیان برسد
خدا کند که فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زمان آن برسد
– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
گاهی چنان بدم که مبادا ببینیم
حتی اگر به دیده رویا ببینیم
من صورتم که به صورت شعرم شبیه نیست
بر این گمان مباش که زیبا ببینم
شاعر شنیدنی ست ولی میل،میل ِ توست
آماده ای که بشنوی ام یا ببینیم ؟
این واژه ها صراحت ِ تنهایی من اند
با این همه مخواه که تنها ببینیم
مبهوت می شوی اگر از روزن ات شبی
بی خویش در سماع غزل ها ببینیم
یک قطره ام و گاه چنان موج می زنم
در خود که ناگزیری دریا ببینیم
شب های شعر خوانی من بی فروغ نیست
اما تو با چراغ بیا تا ببینیم
از : محمد علی بهمنی
– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند
سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین
قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند
آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند
نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند
از : کاظم بهمنی
– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
خواب و خیالنازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت
خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت
رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت
بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت
سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت
– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
برای کنار هم گذاشتن واژه ها٬
دست قلمم بیش از آنچه فکر کنی خالی است…
و بیش از آنچه فکر کنی احساس می کنم به نوشتن مجبورم !
شاید این هم خاصیت ِ داشتن این صفحه ی مجازی است ؛
میان جاده که می آمدم ، سرم پر از فکر بود
فکرهایی از آن دست که به هر نیمه ای که می رسیدم
احساس می کردم بیش از این رخصت پیش رفتن ندارم
چیزهایی مثل ِِ
آینده
رفتن
ماندن
حالا اما اندیشه ای نیست برای به واژه آوردن..
– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
کسی را میخواهم، نمییابمش
میسازمش روی تصویر تو
و تو با یک کلمه فرو میریزیاش
تو هم کسی میخواهی، نمییابیش
میسازیاش روی تصویر من
و من نیز با یک کلمه …
اصلا بیا چیز دیگری نسازیم
و تن به زیبایی ابهام بسپاریم
فراموش شویم در آنچه هست
روی چمنهای هم دراز بکشیم
به نیلوفرهامان فرصت پیچش بدهیم
بگذار دستهایم در آغوش راز شناور شوند
رویای عشق در همین حوالی مبهم درد است شاید!
– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
تمام راهها را بسوی جاده ی تنهایی می پویم
و در اضطراب گلبوته های جدایی ,
چشمانم را بسوی صداقت پروانه های شهر عشق , آذین می بندم .
به تو فکر می کنم که چگونه در گلزار وجودم , آشیان کردی
و بر تاروپود تنم حروف عشق را ترنم نمودی .
پس باورم کن که به وسعت دریا و به اندازه ی زیبایی چشمانت
هنوز در من شمعی روشن است .
و من…
در انتهای غروب , نگاهم را بسوی مشرق چشمانت دوخته ام
تا مگر بازتاب صداقتمان در دستان
تو تجلی کند ….!!!
– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
میدونی چرا میگن” دلت دریا باشه”
وقتی یه سنگو تودریا میندازی
فقط برای چند ثانیه اونو متلاتم میکنه
وبرای همیشه محو میشه
ولی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره
وسعی می کنم مثل دریا باشم
فراموش کنم سن… که به دلم زدن
با اینکه سنگینی شونو برای همیشه روی سینه ام حس می کنم.
– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
چرا گریه کنم وقتی باران ابهت اشکهایم را پاک کرد و سرخی گونه هایم را به حساب روزگار ریخت.
چرا گریه کنم وقتی او بغض عروسکی دارد و همیشه این منم که باید قطره قطره بمیرم.
چرا گریه کنم وقتی بر بلندی این ساده زیستن زیر پا له شده ام.
چرا گریه کنم وقتی باد بوی گریه دارد و برگ بوی مرگ.
چرا گریه کنم وقتی عاشق شدن را بلد نیستم تا به حرمت اندک سهمم از تو اشک بریزم.
چرا گریه کنم وقتی تبسم نگاهت زیبا تر است………
– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
سلام مــاه مــن !
دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود …!
گفتم بیایم سراغ ِ خودت ..
احوال مهتابیت چطور است ؟!
چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟!
چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟!
چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!
چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟!
چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است !
راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟!
می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟!
یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شود …. هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد !
تو فقط ماه من بمون و باش !
ماه من !
مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان .. خلاصه کنم بهونه موندنم مراقب خودمون باش !
– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست
ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست
در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی “من عاشقت هستم” شکست
بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست
عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست
وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست …
ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست
چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست
از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام
ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست
============================
به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو
==============================
عمر من
تا دشت پرستاره اندیشه های گرم
تا مرز ناشناخته ی مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریز پای
تا دشت یادها
هان ای عقاب عشق از اوج قله های مه آلود دوردستها
پرواز کن
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
========================
هر صدا و هر سکوتی،اونو یاد من میاره
میشکنه بغض ترانه،غم رو گونه هام میباره
از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد
حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد
دلمو از قلم انداخت،اونکه صاحب دلم بود
منو دوس داشت ولی انگار،اندازش یه ذره کم بود
از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد
حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد
=====================
خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم...
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد...
خسته شدم بس که تنها دویدم...
اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن...
می خواهم با تو گریه کنم ...
خسته شدم بس که...
تنها گریه کردم...
می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...
خسته شدم بس که تنها ایستادم
==========================
باید فراموشت کنم / چندیست تمرین می کنم / من می توانم ! می شود ! / آرام تلقین می کنم /حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....تا بعد، بهتر می شود .... / فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم /من می پذیرم رفته ای / و بر نمی گردی همین ! / خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم / کم کم ز یادم می روی / این روزگار و رسم اوست ! / این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم.
==============================
قطار می رود....تو می روی..... تمام ایستگاه می رود............
و من چقدر ساده ام که سالهای سال ،در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!(قیصرامین پور)
============================
می دونی دل عاشق در مقابل دل معشوق بی دل ، مثل چیه ؟
دل عاشق مثل یه لامپ مهتابی سوخته است .
دلتو می اندازی زمین . جلوی پای دلبرت . می بینتش . سفیدی و پاکیشو . میبینه چقدر ظریفه. می بینه که فقط واسه اونه که می تپه .
فکر میکنین معشوق بی دل چی کار می کنه ؟
میاد جلو . جلو و جلوتر . به دل عاشقش نگاه می کنه . یه قدم جلوتر میذاره .
پاشو میذاره روش . فشارش می ده و با نهایت خونسردی به صدای خرد شدن دل عاشقش گوش می ده .
می دونید فرق دل عاشق با اون لامپ مهتابی چیه ؟
دل عاشق میشکنه ، خرد می شه . نابود میشه . ولی آسیبی به پای معشوق بی دل نمی رسونه . پاشو نمی بره و زخمی نمی کنه . بلکه به کف پاهای قاتلش بوسه می زنه.
=========================
شیشه دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست این دل با نگاهی سرد پرپر می شود با
خودم عهد بستم بار دیگر که تورا دیدم ... بگویم از تو دلگیرم ولی باز تو
را دیدم و گفتم : بی تو میمیرم
=============================
ه حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر شعرم نشکفته خشکید !
به حرمت اشک ها و گریه های سوزناکم. نه تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی !
میبنی قصه به پایان رسیده است و من همچنان در خیال چشمان زیبای تو ام که ساده فریبم داد!
قصه به آخر رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم !
=============================
اگه نیایی
می دونم آسمون رنگ چشای تو داره
می دونی شب مهتابی پیش تو کم می یاره
می دونم مرغهای ساحل واسه تو دم میزنن
می دونی شن های ساحل واسه تو جون میبازن
می دونم اگه بری همه اونا دق می کنن
می دونی بدون تو یه کنج غربت میمیرم
می دونم با رفتنت آرزوهام سراب میشه
می دونی اگه نیای بدون تو چه ها میشه
می دونم اگه بخوای می تونی باز تو بیای
تو بیای پا بزاری بازم روی دوتا چشام
===============================
کودک زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن. و یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد. کودک نشنید.او فریاد کشید: خدایا! با من حرف بزن صدای رعد و برق آمد. اما کودک گوش نکرد. او به دور و برش نگاه کرد و گفت خدایا! بگذار تو را ببینم ستاره ای درخشید. اما کودک ندید. او فریاد کشید خدایا! معجزه کن نوزادی چشم به جهان گشود. اما کودک نفهمید. او از سر ناامیدی گریه سر داد و گفت: خدایا به من دست بزن. بگذار بدانم کجایی.خدا پایین آمد و بر سر کودک دست کشید. اما کودک دنبال یک پروانه کرد. او هیچ درنیافت و از آنجا دور شد
================================
جدایی درد بی درمان عشق است
جدایی حرف بی پایان عشق است
جدایی قصه های تلخ دارد
جدایی ناله های سخت دارد
جدایی شاه بی پایان عشق است
جدایی راز بی پایان عشق است
جدایی گریه وفریاد دارد
جدایی مرگ دارد درد دارد
خدایا دور کن درد جدایی
که بی زارم دگر از اشنایی
============================
پیداست هنوز شقایق نشدی
زندانی زندان دقایق نشدی
وقتی که مرا از دل خود می رانی
یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی
زرد است که لبریز حقایق شده است
است که با درد موافق شده است تلخ
عاشق نشدی وگر نه می فهمیدی
پاییز بهاریست که عاشق شده است
چــقدر دزدیــدنِ نگــاه ِ تــو
از چشــمان ِ تــو
لــذت بخــش اســت!
گــویــی تیــله ای
از چشــمم بــه دلــم مــی افتــد!
بـــانـــو!
بــا مــردی کــه تیــله هــای
بسیــار دارد،
مــی آیــی؟
.
.
.
پاهایت را بگذار اینجا…
درست روی قلبم…
ببخش مرا …
چیز دیگری نداشتم که فرش قدومت کنم …
آهسته قدم بردار اینجا…
تارو پود این فرش قرمز پر از گل احساسم است…!
.
.
.
خیلی شیرینه وقتی تو اس ام اس بازی های شبانه خوابت میبره
صبح بلند میشی میبینی اس ام اس اومده:
قربون عقشم برم که خوابش برده …
.
.
.
قلمم آب میشود
از داغیِ
عاشقانه های مکرری
که برایت
می نویسم…
.
.
.
دنــیـــا ادامــــه لــبـخـنـد تــــوســت ..
کــه تــــا آخــــریــــن لـــبــخـنـد مــــن کـــش مــــی آیــــد ؛
تـــو لــب بـــــرمــیــچــیـنــــی
و مـــن ..
جـــایی مـــیـــان آســـمـــان و زمـــیـــن ..
مـعـلق می شــــوم ..
.
.
.
کاش میدانستی
نه فرصتی دارم برای فراموش کردنت و نه جراتی برای دوست نداشتنت
مهم نیست . . .
میتوانی مثل همیشه خیال کنی بی عرضه ترین فرد جهانم !
.
.
.
تمام احساس من خلاصه ایست
از مهربانی هایت که هوای عشق تو را دارد
راز نگاه تو را دارد ، مثل چشمه ای زلال در قلبم میجوشد
و در احساس تو جاری میشود …
.
.
.
برای ستایش تو
همین کلمات روزمره کافی است ؛
همین که کجا میروی؟
دلتنگم,
برای ستایش تو
همین گل و سنگ ریزه کافی است
تا از تو بتی بسازم …
.
.
.
آن روز که همدیگر را یافتیم ؛
یافتنمان هنر نبود !
هنر این است ؛
همدیگر را گم نکنیم …!
.
.
.
سرنوشتم چیز دیگر را روایت میکند / بی تعارف این دلم خیلی هوایت میکند
قلب من با هر صدا با هر تپش با هر سکوت / غرق در خون یکنفس دارد دعایت میکند
.
.
.
اگر بدانی جایگاهت کجاست ، مرا باور میکنی
اگر بدانی چقدر دوستت دارم ، درد مرا درمان میکنی
تو عزیزی برایم ، تو بی نظیری برایم ، حرف دلم به تو همین است
قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم
.
.
.
معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که بی اعتنا به نتیجه ، دوستت دارد
.
.
.
دوست داشتنی ترین رابطه ها ،
رابطه هایی دو طرفه اند …
یعنی هر دو میکوشند برای ادامه دار شدنش …!
هر دو خطر می کنند …!
هر دو وقت می گذارند …!
هزینه می کنند …!
هر دو برای یک لحظه بیشتر، در کنار هم بودن با زمان هم میجنگند …!
.
.
.
جلوی بعضی از خاطره ها باید نوشت : آهسته یادآوری شوید ، خطر ریزش اشک
.
.
.
کـافـی سـت حـرفِ تـو بـاشـد
هـیـچ واژه ای
روی پـایـش بـنـد نـمـی شـود
راهـش را مـی گـیـرد وُ
تـا دوردست عـطـر تـو
پـروانـه مـی شـود . . .
.
.
.
گاهی به خاطرش ماندن را تحمل کن ، رفتن از دست “همه” بر می آید
.
.
.
عاشق اسمم می شوم
وقتی;
تو صدایم می کنی . . .
.
.
.
کفشهایم که جفت میشوند دلم هوای رفتن میکند
من کودکانه بیقرار تو میشوم بی آنکه فکر کنم چه کسی دلتنگ من خواهد شد
.
.
.
عشــق
همین خنده های ساده ی توست
وقتی با تمام غصه هایت میخندی
تا از تمام غصه هایم
رها شوم . . .
.
.
.
از ساختار دنیا اطلاع زیادی ندارم ولی ، من هم دوست داشتم دنیای کسی باشم
.
.
.
آدم گاهی چه گرم می شود
به یک ” هستـــــــــــــــــــــم ” ؛
به یک ” نتــــــــــــــــــــــــرس ” ،
به یک ” نـــــــــــــــــــــــوازش ” !
به یک ” آغـــــــــــــــــــــــوش” …
.
.
.
بزرگترین خوشبختی این است که،
خداوند آنقدر عزیزت بدارد که وجودت آرامش بخش دیگران باشد
.
.
.
نگاه ِ تو
سیب است
و من؛
نیوتنی بیچاره ،
بی خواب از کشف ِ جاذبه
.
.
.
جای من یک دل سیر ، چشم در آینه انداز و بگو ، بهترینم !
ای دوست ، یادگار دیروز ! دل من سیر برایت تنگ است
.
.
.
تـــو
ملــودیــ
کــدام تــرانــه ى عـــاشقــانــه ای
کــه تمـــامــ
اشتیـــاقــمــ
بـــر وزن نگـــاهتـــ
شعـــر مـى شــود
.
.
.
قدر سکوتم را در بهار نگاهت دریاب ، که به اندازه ی سکوتم ، به یادتم !
.
.
.
کسى که براى حل معادلات و مسائل دلتون وقت میزاره ،
خیلى دوستون داره، بیکار نیست؛
هواشو داشته باشین …
.
.
.
حسرت یعنی شانه هایت دوش به دوشم باشد اما نتوانم از دلتنگی به آن پناه ببرم
حسرت یعنی تو که در عین بودنت داشتنت را آرزو می کنم
.
.
.
هیچ میدانستى!
زیبا ترین عاشقانه اى که برام گفتى وقتى بود که …
اسمم را با “میم” به انتها رساندى !
.
.
.
قبر منو خیلی بزرگ بسازین ، چون یه دنیا آرزو با خودم به گور میبرم !
.
.
.
حوا که بغض کند خدا هم اگر برایش سیب بیاورد
باز چیزی جز آغوش آدم آرامش نمیکند
.
.
.
عـاشـــِـــقــــــــــانه ه ه ه تــــــَــرین غـَــزل استـــــ
دستــــــــــــانِ تـــــــــــــو
که می پیچـــــــَـــد
میــــــــانِ مـــــــــــوهـــآیِ مــــــــــــــَــن
.
.
.
شاید برایت عجیب باشه این همه آرامشم ! خودمانی میگویم
به آخر که برسی فقط نگاه میکنی
.
.
.
طـــوفـــانــی ام مـی کــنـی
بـــا چـشمـهـایـی کـه
آرام تـــر از آرامـش اســت !!
.
.
.
اصلا مهم نیست تو چند ساله باشی
من هم سن سال تو هستم
مهم نیست خانه ات کجا باشد
برا ی یافتنت کافی است چشم هایم را ببندم
خلاصه بگویم حالا :
هرقفلی میخواهد در خانه ات باشد
عشق پیچکی است که دیوار نمیشناسد …
.
.
.
چه سخت است در جمع بودن ولی در گوشه ای تنها نشستن
به چشم دیگران چون کوه بودن ولی در خود به آرامی شکستن
دلم تنگ شده برا روزایی که:
شبا اس میدادی" مال خودمی "
روزا بیست بار اس میدادی" دوست دارم "
ولی قهر میکردم،قبل از اینکه بخوابی اس میدادی" آشتی نکردیمااااااا "
" هنوز قهری "
دلم تنگ شده
مجموعه تصاویر زیبا از تنهایی و عاشقی پسران...
کی گفته فقط دختران عاشق میشن؟
مگه پسرا نمیتونن عاشق بشن؟
پسر عاشق
پسر عاشق تنها
عکس پسر عاشق
تنهای تنها پسر
عاشق تنها alone love boy
alone love
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
قیصر امیرپور
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی…
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند…
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز…
سهراب سپهری
دست عشق از دامن دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور داد؟
میتوان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بیگزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در کف مستی نمیبایست داد
قیصر امین پور
ترسم که تو هم یار وفادار نباشی
عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی
من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم
تو از دل من هیچ خبردار نباشی
بی پنجره ای غریبه ای در وهمی
عشق است اگر از آن نداری سهمی
فهمیدن عشق عاشقی می خواهد
یک بزرگ می شوی و می فهمی
کاش می شد در سایه ی مژگانت
لحظه ای هر چند کم به تماشای دریای خوشرنگ چشمانت می نشستم
عشق گاهى از درد دورى بهتراست ،
عاشقم کردى ولى گفتى صبورى بهتراست،
در قرآن خوانده ام ،یعقوب یادم داده است ،
دلبرت وقتى کنارت نیست کورى بهتر است
شعر های عاشقانه کوتاه
گریه کردم اشک بر داغ دلم مرهم نشد
ناله کردم ذره ای از دردهایم کم نشد
در گلستان بوی گل بسیار بوییدم ولی
از هزاران گل گلی همچون شما پیدا نشد
نذر کردم تا بیایی هرچه دارم مال تو
چشم های خسته پر انتظارم مال تو
یک دل دیوانه دارم با هزاران آرزو
آرزویم هیچ ، قلب بی قرارم مال تو …..
زندگی یعنی!!!!
زندگی بافتن یک قالیست
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده
تو در این بین فقط می بافی
نقشه را خوب ببین!
نکند آخر کار قالیه زندگیت را نخرند
بگذارید و بگذرید
ببینید و دل ببندید
چشم بیاندازید و دل مبازید که
دیر یا زود باید گذاشت و گذشت
من نذر کرده ام که اگر روزی بیایی
به اندازه تمام مهربانی ات غزل بسرایم
قدری تحمل کن،هنوز مانده که عاشق ترین شوم
من نذر کرده ام که اگر روزی عاشق ترین شوم
در کنار پنجره نگاهت بایستم
و با پیراهن آبی به رکوع روم
و وقتی بر می خیزم،لبریزشوم از وجود تو
پس بیا ای کمشده من،مگر نمی بینی که عاشق ترینم
ای قلب من بارانی ات کردند و رفتند
کنج قفس زندانی ات کردند و رفتند
در سایه های شب تو را تنها نوشتند
سرشار سرگردانی ات کردند و رفتند
احساس پاکت را همه تکفیر کردند
محکومِ بی ایمانی ات کردند و رفتند
هرشب تورا دعوت به بزم تازه کردند
در بزمشان قربانی ات کردند و رفتند
زخمی که رستم از شَغاد قصه اش خورد
مبنای این ویرانی ات کردند و رفتند
آسمان غریبه بود نگاهم کردی
برف آمده بود صدایم کردی
دل آسمان تپید و روشن شد
عشق آمده بود ، آشنایم کردی .
چشمهایت سیراب سراب
و نگاهم،
تاول زده از تابش تشنگی
برویم دعای باران بخوانیم .
تو با دل من
من با دل تو
باور کن با لبخند چترهایمان بر می گردیم
عشــق اگــر خـط مــوازی نیسـت،چیسـت؟
یـ ـا کتـاب جملــه ســازی نیســت،چیسـت؟!
عشـق اگــر مبنــای خلــق آدم اســت
پـس چــرا ایـن گـونـه گنــگ و مبهــم اسـت؟
پـس چــرا خـط مـوازی مـی شـود!!!
از چـه رو هــر عشـق،بــازی مـی شــود؟!
گلپونه
زندگی بی تو، شوری ندارد
بی تو جانم سروری ندارد
چشم من بی تو نوری ندارد
ای جمال تو نور و ضیایم .
هرکی تورو ازم گرفت الهی بیچاره بشه
روزه قیامت که رسید مجرم و آواره بشه
به آب آتیش میزنم فکرت نمیره از سرم
می خوام فراموشت کنم
اما بازم عاشق ترم
طفلی دل عاشق من نشد تورو نگه داره
فقط یادم میاد نوشت چشماتو خیلی دوست داره
اگر عشق بورزید می گویند که سبک مغزید…
اگر شاد باشید می گویند که ساده لوح وپیش پا افتاده اید….
اگر سخاوتمند و نوعدوست باشید می گویند که مشکوکید…
اگر گناهان دیگران را ببخشید می گویند ضعیف هستید…
اگر اطمینان کنید می گویند که احمقید…
اگر تلاش کنید که جمع این صفات را در خود گرد آورید?
مردم تردید نخواهند کرد که شیاد و حقه بازید.
معنی لبخند چیست ؟
شور سرازیری است
حال پس از گریه است
در پس یک کوه سخت
لذت یک قله است
معنی پیروزی است
در سر این سرنوشت
خنده دوای من است
مرحم زخم دل است
بر سر هر ماجرا
هرچه توانی بخند
داد نزن شاد باش
میگذرد روزگار…..
هوشنگ هوشنگی
ساقیا امشب صدایت با صدایم ساز نیست
یا که من مستم یا که سازت ساز نیست
ساقیا امشب مخالف مینوازد تار تو
یا که من مستتو خرابم یا که تارت تار نیست
در مکتب ما رسم فراموشی نیست
در مسلک ما عشق هم آغوشی نیست
مهر تو اگر به هستی ما افتاد
هرگز به سرم خیال خاموشی نیست
جز من اگرت عاشق و شیداست بگو
ور میل دلت به جانب ماست بگو
ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو
گر هست بگو،نیست بگو،راست بگو…!
من عاشق آن دیده چشمان سیاهم
بیهوده چه گویم که پریشان نگاهم
گر مستی چشمان سیاه تو گناه است
من طالب آن مستی و خواهان گناهم…
عشق یعنی خاطرات بی غبار
دفتری از شعر و از عطر بهار
عشق یعنی یک تمنا یک نیاز
زمزمه از عاشقی با سوز و ساز
عشق یعنی چشم خیس مست او
زیر باران دست تو در دست او
زندگی یک بازی درد آور است . زندگی یک اول بی آخر است
زندگی کردیم اما باختیم . کاخ خود را روی دریا ساختیم
لمس باید کرد این اندوه را . بر کمر باید کشید این کوه را
زندگی را باهمین غمها خوش است . باهمین بیش و همین کمها خوش است
زندگی را خوب باید ازمود . اهل صبرو غصه و اندوه بود
در این محاکمه تفهیم اتهام ام کن
سپس به بوسه ی کارآمدی تمام ام کن
اگرچه تیغ زمانه نکرد آرام ام،
تو با سیاست ابروی خویش رام ام کن
به اشتیاق تو جمعیتی ست در دل من
بگیر تنگ در آغوش و قتل عام ام کن
شهید نیستم اما تو کوچه ی خود را
به پاس این همه سرگشتگی به نام ام کن
شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم...
اگر که باب دلت نیستم حرام ام کن
لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم
تو مرحمت کن و با بوسه ای تمام ام کن
____________________________________
در ادامه مطلب بسلامتی جدید قرار گرفته ممنون از بازدیدتون
سلامتي رفيقي که تو رفاقت کم نزاشت ولي کم برداشت تا رفيقش کم نياره
.
.
.
سلامتي مداد پاک کن که به خاطر اشتباه ديگران خودشو کوچيک ميکنه . . .
.
.
.
به سلامتي اون دلي که هزار بار شکست ولي هنوزم شکستن بلد نيست . . .
.
.
.
به سلامتي اونايي که تو اوج سختي ها و مشکلات
به جاي اينکه تَرکمون کنن درکمون مي کنن . . .
.
.
.
سلامتي اونايي که
درد دل همه رو گوش ميدن
اما معلوم نيس خودشون کجا درد دل ميکنن . . .
.
.
.
به سلامتي اون رفتگري که تو اين هوا داره به عشق زن بچش
کوچه و خيابون رو جارو ميزنه که يه لقمه نون حلال در بياره . . .
.
.
.
سلامتي اونايي که تو اين هواي دو نفره با تنهاييشون قدم ميزنن . . .
.
.
.
به سلامتي اونهائي که دوست دارم رو درک مي کنند
و اونو به حساب کمبودهات نمي ذارن . . .
.
.
.
به سلامتي اوني که باخت تا رفيقش برنده باشه . . .
.
.
.
به سلامتي همه باباهايي که
رمز تموم کارتهاي بانکيشون شماره شناسنامشونه !
.
.
.
به سلامتي کسي که هنوز دوسش داري
ولي ديگه مال تو نيست . . .
.
.
.
سلامتي مادر
که وقتي غذا سر سفره کم بياد
اولين کسي که از اون غذا دوس نداره خودشه . . .
.
.
.
به سلامتي همه اونايي که خطشون اعتباريه ولي معرفتشون دايميه!
.
.
.
به سلامتي اونايي که به پدر و مادرشون احترام ميذارن و ميدونن تو خونه اي که
بزرگترها کوچک شوند؛ کوچکترها هرگز بزرگ نميشوند . . .
.
.
.
به سلامتي مادر که بخاطر ما هيکلش به هم خورد !
.
.
.
به سلامتي کسي که ديد تو تاکسي بغليش پول نداره
به راننده گفت :پول خورد ندارم مال همه رو حساب کن….!
.
.
.
به سلامتي بيل!
که هرچه قدر بره تو خاک، بازم برّاقتر ميشه . . .
.
.
.
به سلامتي سيم خاردار!
که پشت و رو نداره
.
.
.
به سلامتي اوني که بيکسه، ولي ناکس نيست . . .
.
.
.
به سلامتي اونايي که
چه عشقشون پيششون باشه چه نباشه
چشمشون مثل فانوس دريايي نمي چرخه . . .
.
.
.
به سلامتي حلقه هاي زنجير
که زير برف و بارون ميمونن زنگ ميزنن ولي هم ديگه رو ول نميکنن . . .
.
.
.
گل آفتابگردان را گفتند:
چراشبها سرت را پايين مي اندازي؟
گفت :ستاره چشمک ميزند، نميخواهم به خورشيد خيانت کنم
به سلامتي همه اونايي که مثل گل آفتابگردان هستند . . .
.
.
.
به سلامتي همه ي اونايي که مارو همين جوري که هستيم دوس دارن . . .
.
.
.
بسلامتي اون دختري که حاضر زير بارون خيس بشه ولي سوار ماشين هيچ پسري نشه . . .
.
.
.
به سلامتي کسي که وقتي بردم گفت :
اون رفيق منه
وقتي باختم گفت :
من رفيقتم . . .
.
.
.
به سلامتي کسي که بهش زنگ ميزي…..خوابه
ولي واسه اين که دلت رو نشکنه
ميگه:خوب شد زنگ زدي….بايد بيدار ميشدم . . .
.
.
.
به سلامتي اون بچهاي که شيمي درماني کرده همه ي موهاش ريخته
به باباش ميگه بابا من الان شدم مثل رونالدو يا روبرتو کارلوس؟
باباش ميگه قربونت برم از همه اونا تو خوش تيپ تري . . .
.
.
.
به سلامتي اون پسري که وقتي تو خيابون نگاهش به يه دختر ناز و خوشگل ميفته
بازم سرشو ميندازه پايين و زير لب ميگه: اگه آخرشم باشي
انگشت کوچيکه? عشقم هم نيستي . . .
.
.
.
به سلامتي اونايي که
چه عشقشون پيششون باشه چه نباشه
چشمشون مثل فانوس دريايي نمي چرخه . . .
.
.
.
به سلامتي دريا که همه با لبش خاطره دارن !
.
.
.
به سلامتي همه اوونايي که
دلشون از يکي ديگه گرفته
ولي براي اينکه خودشون رو آروم کنن
ميگن بخاطره غروب پاييزه . . .
.
.
.
بسلامتي با ارزش ترين پول دنيا “تومن”
چون هم تو هستي توش، هم من . . .
.
.
.
به سلامتي اونايي که اگه صد لايه ايزوگامشون
هم بکنن بازم معرفت ازشون چيکه ميکنه . . .
.
.
.
سلامتي اونايي که دوسشون داريم و نميفهمن !
آخرشم دق ميدن مارو !
.
.
.
سلامتي همه کلاس اولي ها که تازه امسال ياد ميگيرن سلامتي درسته نه صلامتي!
.
.
.
به سلامتي مهره هاي تخته نرد که تا وقتي رفيقشون تو حبس حريف به احترامش بازي نمي کنن !…….
-به سلامتي کسيکه تو خيالمونه ولي بيخيالمونه…
.
.
.
به سلامتي دوست خوبي که
مثل خط سفيد وسط جاده است,
تکه تکه ميشه
ولي بازم پا به پات مياد
.
.
.
به سلامتي باغچه اي که خاکش منم گلش تويي و خارش هرچي نامرده
.
.
.
.به سلامتي پدري که لباس خاکي و کثيف ميپوشه
ميره کارگري براي سير کردن شکم بچه اش ،
اما بچه اش خجالت ميکشه
به دوستاش بگه اين پدرمه
.
.
.
سلامتي نوشابه که خانواده داره و خيلي ها ندارن !
.
.
.
به سلامتي سندباد که کل دنيا رو با شلوار کردي دور زد
.
.
.
و در آخر به
به سلامتي ....................؟
درد مـــن،
چشمانـــی بـــود کـــه
بـــه مـــن " اشـــک " هدیـــه میـــداد
و بـــه دیگـــران " چشمـــک " ..........!
مـن عـــاشــقــ مــردیــ ام
کــه بــوی مـــردانگـــیــ اش
غــرور زنـــانـه ام
را دیــــــوانه میــــکند..
نتـــــــــرس . . .
اگـــــــر هم بخـــــواهم
از ایـــن دیــــــــوانـه تـر نمیــشوم!
گفـــــته بودم بی تـــو سخــــت میگــــــذرد بـی انـصـاف!
حـــــرفم را پس میگــیرم
بــی تــــــو انگـــــــار اصـلا نمـیگــــــذرد
... خیلی باید بی معرفت باشی
که نفهمی پشت جمله
"تنهام نذار من بی تو نمیتونم"
چه غروری شکسته شده ؛
به خاطر دوست داشتنت ...
محبــوب مــن
از دوســت داشتنــم می ترســد
از داشتنــم می ترســد
از نداشتنــم هــم مــی ترســد
با اینہمــہ امــا؛
مبــادا گمــان کنیــد زن شجاعــی نیســت
وطنــش بــودم اگــر...
بــہ خاطــر مــن مــی جنگیــد
و مــادرش اگــر...
بخــاطــرم
جــان ....
مــن امــا،
هیــچ کَسَــش
نیستــم
مــن
هیچکســش هستــم ...(!)
همیشه با کسی دردُ دل کنید که دو چیز داشته باشد
یکی "درد" دیگری "دل" !
غیر از این باشد به تو میخندد
اعصابم این روزها عین بیسکویت شده …
از اون بیسکویت هایی که یک هفته میمونه ته کیفت ، که یادت میره بخوریـــش …
همون ته له میشه ، خورد میشه ، پودر میشه !
با یه عالمه تو
و تمام گوشه کنارهای آغوشت
ولي خودت ميداني كه تنهاتريني....
ســـاده" کـه بـاشـی زود "حــل" مـیشـوی مـــیروند ســر وقـت
"مـــسالـه" بــعــدی!!
دستهــايم را محکمتر بگيـر
من هنوز هم نميخواهــم
تورا...
به دست خاطرات بسپارم...
چشم زخم این روزگار شورتر از این ها بود.....
که برایمان جدایی نوشت وحکم کرد...!!
دخترا هر چقدر هم که قوی باشن ،وقتی عاشق میشن ،مثل یه دختر بچه شکننده میشن...
لحظه های سکوتم پر هیاهو ترین دقایق زندگیم هستند!
ممـلو از آنچـه می خواهم بگویم و نـــــــــمی گویم
از باران با ترانه
می خورد بر بام خانه
خانه ام کو؟ خانه ات کو؟
آن دل دیوانه ات کو؟
روزهای کودکی کو؟
فصل خوب سادگی کو؟
یادت آید روز باران
گردش یک روز دیرین...
پس چه شد دیگر کجا رفت؟
خاطرات خوب و شیرین...
در پس آن کوی بنبست
در دل تو آرزو هست؟
کودک خوشحال دیروز
غرق در غمهای امروز...
یاد باران رفته از یاد
آرزوها رفته بر باد...
باز باران،باز باران
می خورد بر بام خانه
بی بهانه،بی ترانه
شاید هم گم کرده خانه...
همان قدر که باید احساس زن رادرک کرد
مرد را هم باید فهمید...!
همان قدر که زن عشق "ابدی بودن" می خواهد...
مرد هم" اطمینان "می خواهد...
همان قدر ک بایدبی حوصلگی زن راطاقت آورد
بایدکلافگی های مرد را هم فهمید...
همان قدر که باید قربان صدقه زن رفت...
باید فدای خستگی های مرد هم شد...
می خواهم "عشــــق" بماند و لبخندی که هدیه لبهایِ تـــ♥ــوست...
می خواهم "من" باشم و "تو" باشی و
زنـــــــــــدگیـــــــــــــــــ....
زیبایی سرشار از انعکاسِ مــــا...
می خواهم عاشــــــــــقت باشم...
می خواهم عشــــــــــــق بماند...
ماه در روی کسی غیر تو دیدن ممنوع
ناز چشم کسی جز تو خریدن ممنوع
تابلویی بر سر دروازه ی قلبم زده ام
که ورود احدی جز تو اکیدا ممنوع
هــوس کــرده ام
کـــه تـــو بـاشـــی
مـــن بـــاشـم
و هیچـکـس نبـاشـــد
آنگـــاه
داغتـــریـن آغــــوش هـــا را از تنـتــــ
و شیـریـــن تـریــن بــوســـه هـــا را از لبـــانتــــ
بیـــرون بکشـــم
بــه تـلـــافـی تمـــامـ ِ روزهــایـــی کـــه میخــــواهمتــــ
و نیسـتـــی ...
خوش اومدین به وبلاگ من خوشحال میشم نظر بدید منتظر نظرات خوب شما هستم
تعداد صفحات : 3