عاشق
اولین بار بود نی عاشق
در نیزار
سر به عصیان زد
این عاشق لاغر اندام رنگ پریده
دل به نسیم داده بود
نیزار جلودارش شد
عاشق دیوانه گفت:
او یک طرف
شما همه یک طرف
این هم قلبم.
نیزار عصبانی
برای مجازات عاشق گریان
دارکوبی فرا خواند
دارکوب تیز منقار
پنج شش سوراخ
به قلب و جان نی افکند
از آن پس
این عاشق "نی لبک" شد
از آن روز زخم عاشق
با دستان "باد"
به سخن در می آید
و تا اکنون
نغمه می خواند برای دنیا.